هر جامعه هم چنین دشمنان بیرونی دارد که می کوشند بر منابع ثروت انسانی و یا مادی آن دست یابند و به عنوان جامعه رقیب تلاش می کند تا دست کم عوامل تهدید را از خود دور سازد. از این رو، به طور طبیعی برخی از مخالفان داخلی در جوامع بسته تلاشی را آغاز خواهند کرد تا با ارتباط با بیگانگان خود در موقعیت برتری قرار داده و مخالفت های خویش را به شکل در جامعه گسترش داده و نظام سیاسی و اجتماعی موجود را در راستای اهداف و برنامه های خود تغییر یا دست کم تحت تاثیر قرار دهند.
در اصطلاحات دینی از گروه هایی که در جامعه رقیب تحت فشار هستند و نمی توانند عقاید و اندیشه های خویش را ابراز کنند، به اهل تقیه یاد می کنند. تقیه کنندگان کسانی هستند که در جامعه رقیب (ممکن است دینی هم باشد) به سر می برند ولی نمی توانند به سادگی مخالفت خود را نظام اجتماعی و سیاسی بیان کنند. چنان که کسانی که در داخل نظام زندگی می کنند و مخالفان پنهان نظام سیاسی و اجتماعی هستند به عنوان اهل نفاق یاد می شوند.
در حقیقت تقیه و نفاق دو روی یک سکه هستند. هر دو در حالتی شکل می گیرند که شهروندان احساس می کنند که نمی توانند عقاید و اندیشه های خویش را بازگو کنند و از این رو، با حفظ ظاهر موافقت، مخالفت های خود را پنهان داشته و در خفا عمل می کنند. البته با بازخوانی آیات و روایات وارد شده در تقیه و نفاق می توان تفاوت های آشکاری را شناساسی و ردگیری کرد. به این معنا که افزون بر تفاوت میان تقیه و نفاق به شکل ایمان به حق و توحید در نخست و ایمان به کفر و باطل در دومی ، می توان به تفاوت های دیگری نیز اشاره کرد. از جمله آن که در نفاق، شخص افزون بر مخالفت پنهان با حق در حوزه اندیشه و بینش، نگرش و گرایش خویش را به شکل پنهان عملیاتی می کنند و توطئه هایی را ضد نظام سیاسی اجتماعی سامان می دهند. در حالی که اهل تقیه تنها به مخالفت بسنده می کنند و اهل توطئه نیستند ولی هر گاه فرصتی یافتند دیدگاه ها و نگرش های خویش را آشکار می سازند. دیگر آن که اهل نفاق به جهت ترس واقعی از نظام سیاسی و اجتماعی اسلام به نفاق روی نمی آورند بلکه توهم ترس و یا توهم فشارهای دولت اسلامی آنان را به سوی مخالفت پنهان می کشاند. در بسیاری از موارد نیز علت نفاق ، سود جویی و منفعت و مصلحت خواهی آنان است؛ زیرا توهم ترس از سویی و نیز خواسته ها و منفعت ها و بهره هایی اجتماعی که با آشکارسازی کفر خویش ممکن است از دست بدهند آنان را به سوی نفاق می کشاند. این مطلب تا اندازه ای درست است؛ زیرا در نظام اسلامی کسانی که اهل اسلام نباشند در حوزه عمل سیاسی نمی توانند به عنوان شهروند فعال مشارکت داشته و به مناصب ریز و درشت دست یابند. از این رو، منافقان با پنهان کردن نفاق خود می کوشند تا به عنوان شهروندان از منافع شهروندی بهره گیرند و در همان حال از درون نظام سیاسی اجتماعی تغییر مطلوب را انجام دهند.
در جامعه باز مخالفان به طور علنی به مخالفت می پردازند و با تشکیل گروه ها و احزاب می کوشند تا نظام سیاسی واجتماعی را در راستای نگرش و اهداف خویش تغییر داده و بازسازی کنند. البته در همه این موارد، مخالفان در درون قدرت نیستند بلکه در بیرون نظام قرار گرفته و با برنامه های تبلیغاتی می کوشند تا مردم را به سوی نگرش خویش بخوانند و دست کم نظام سیاسی و اجتماعی را برای پذیرش تغییر تحت فشار قرار دهند اگر خود نتوانستند به قدرت دست یافته و آن را تغییر دهند.
البته در برخی از جوامع ما نوعی جدیدی از مخالفان رو به رو هستیم که از روش جدیدی سود می برند که در هیچ جای دنیا سابقه و پیشینه نداشته است و آن مخالفان درون نظام به شکل علنی و آشکار است. اگر بخواهیم تصویری از آن ارایه دهیم می توان در اصطلاحات سیاسی امروز ایران بر خلاف همه جهان از اپوزیسیون درون نظام سخن بگوییم. در هیچ نظام سیاسی در جهان با چنین رویکرد و اصطلاحی مواجه نیستیم؛ زیرا مخالفان در بیرون از نظام سیاسی قرار گرفته و به شکل پنهان و یا علنی عمل می کنند. اما در شکل کنونی ایران ، مخالفان با حضور در عرصه سیاسی و اجتماعی و در دست داشتن مناصب و مقامات می کوشند تا نظام سیاسی اجتماعی را بر پایه نگرش ها و بینش های خویش تغییر و سامان دهند. این را می توان نوعی نفاق جدید دانست که یا به جهت ضعف قدرت از سوی نظام سیاسی در پیش گرفته شده است و یا این که فراتر از هر جامعه باز آن را تعریف کرد. از این رو می بایست به باز تعریف اصطلاحات سیاسی نسبت به واژه مخالفان و جامعه باز اقدام کرد تا این نمونه و الگو جدید نیز معناو مفهوم یابد.
فعالیت سیاسی و اجتماعی در صورتی در یک جامعه معنا و مفهوم درست می یابد که مفاهیم و اصطلاحات به درستی تبیین شده و فعالیت های در چارچوب آن صورت گیرد. در غیر این صورت نظام سیاسی و اجتماعی جامعه همواره دچار بحران و خطرات مختلف از سوی دشمنان بیرون و مخالفان درون قرار می گیرد و امنیت ملی و اجتماعی و سیاسی جامعه و نیز آرامش و آسایش فرد و اجتماعی با خطر رو به رو شده و هدف جامعه و نظام سیاسی برآورده نمی شود و بحران مشروعیت ایجاد می شود؛ زیرا جامعه و نظام های سیاسی برای تامین دست امنیت و آسایش و آرامش پدیدار می شوند که بدون تحقق آن در حقیقت جامعه و نظام سیاسی مفهوم و معنای خود را از دست می دهند.
قرآن برای بازسازی جامعه برتر همراه با آزادی های معقول و مقبولی که اصل نظام سیاسی و اجتماعی را با خطر و بحران های متعدد مواجه نسازد، خواهان مشخص شدن حدود و مرزهای مخالفت و مخالفان و موضع گیری های آن در درون نظام سیاسی شده است. از این رو، اصول مهمی را برای تعیین و تبیین مساله مخالفان بیان داشته است. از جمله این اصول می توان به مساله تبری و برائت جویی و تعیین خودی از غیر خودی بر پایه این اصل اشاره کرد.
تبری در واژه شناسی زبان تازی به معنا و مفهوم دوری جستن از چیزی است که هم نشینی با آن ناخوشایند و ناپسند است( مفردات راغب اصفهانی ص 121) و در اصطلاح به معنای بیرازی جستن از کسان و یا چیزهایی است که با اصول اسلامی سازگار نیست.
هدف از تبری که بیان آشکار و شفاف سازی است، نشان دادن تفاوت ها و مشخص کردن دوست ها و دشمن ها و نیز دوستی ها و دشمنی هاست. از آن جایی که مشخص کردن و بیان مرزها و خطوط قرمزها از اصول اساسی اسلام است به مساله برائت توجه خاصی شده است. اسلام از مسلمانان می خواهد که موضع و ایستار خویش را در هر موضوع و شخصی به صراحت و شفافیت بیان کنند و تنها استثنا در این باره حضور در نظام قدرت کفران است که در صورت عدم امکان مهاجرت و خروج از سرزمین ها و دولت کفر می بایست اصل تقیه را با رعایت شرایط بیان شده ، مراعات کرد.
از این رو برائت خواهی و تبری از دیگران و نظام های سیاسی اجتماعی باطل امری است که شخص مسلمان می بایست آن را رعایت کند و با شفافیت تمام موضع خویش را آشکار سازد؛ زیرا نظام اسلامی خواهان آن است که حقایق کتمان نشود و به شکل واضح و روشنی در اختیار همگان قرار گیرد.
اسلام از مومنان و شهروندان خود می خواهد که نه تنها با مخالفان داخلی( در صورت شناسایی و اعلام علنی) و دشمنان بیرونی ارتباط برقرار نکنند و با آنان دوستی نورزند بلکه می بایست به طور علنی مخالفت خویش را با آنان بیان کنند و به روش های مختلف و گوناگون آن را ابراز کنند.
این روش و شیوه کارکردهای مفید در زندگی دوستان و دشمنان خواهد گذاشت. موضع گیری آشکار و بیان دیدگاه ها و نگرش های خود نسبت به بینش و نگرش و عملکرد مخالفان و دشمنان، وضعیت دوستان نسبت به هم را تقویت می کند و موقعیت دشمنان را تضعیف و سست می کند. کسانی که بینش و نگرش خود را آشکار می سازند و با شفافیت آن را به دیگران اعلام می کنند این فرصت را به دیگران می دهند که شناخت درستی نسبت به آنان پیدا کرده و بینش و نگرش خویش را با آن مقایسه و بسنجند و امکان تغییر نگرش بی فشاری را فراهم آورد.
در ضمن بیان آشکار مواضع و ایستارها می تواندهر گونه تردید و دو دلی را از دوستان نسبت به مواضع و ایستارهایی که تردید زاست بزاید و تبلیغات دشمنان و مخالفان را نقش بر آب سازد.
خداوند در آیه 4 سوره ممتحنه اعلام برائت و تبری جویی از موضع گیری و بینش و نگرش مخالفان و دشمنان را از رفتارها و منش های مهم حضرت ابراهیم (ع) دانسته و از مومنان خواسته تا با بهره گیری از این شیوه و منش آن را در جامعه خویش نهادینه سازند. شفاف سازی و بیان آشکار مواضع نسبت به بینش و نگرش می بایست به گونه ای باشد که هیچ گونه تردید و دودلی را به جا نگذارد و یا پدید نیاورد. از این رو گاه می بایست جزئیات نیز بیان و تبیین گردد و به کلیات بسنده نگردد. از این رو می بیینیم که در هنگام برائت به جزئیاتی چون برائت از آفتاب و ماه و ستاره اشاره می کند و از کفر عموی خویش آزر سخن می گوید و از او و معبودهایش برائت می جوید.(انعام آیات 74 تا 78 و نیز توبه آیه 114)
این گونه شفاف سازی میان خودی و غیر خودی و بینش هاو نگرش های آن چنان می بایست با روشنی صورت گیرد که همه دشمنان و مخالفان به محتوای پیام و برائت آگاه شوند و بتوان خود ایشان را بر برائت جویی و علل آن گواه و شاهد گرفت؛ چنان که حضرت هود(ع) در این باره اقدام کرد و از خود قوم بر علت برائت جویی گواهی گرفت.(هود آیه 54) بنابراین نمی بایست در برائت جویی هیچ گونه تسامحی کرد و در بیان مطلب و دیدگاه ها کوتاهی نمود.
جامعه اسلامی می بایست در انکار شخصیت مخالفان و دشمنان و علل آن به صراحت و روشنی اعلام موضع کند.(ممتحنه آیه 4 و توبه آیات 1 تا 3)
اعلام برائت از سوی مومنان اختصاص به مخالفان و دشمنان ندارد، بلکه می بایست نسبت به هر کسی انجام پذیرد که با دشمنان همراهی می کنند. به این معنا که اگر مومنان با کفار موالات و دوستی کنند و دوستی بر ایشان را مقدم بر دوستی و ارتباط با مومنان برگزینند می بایست از این گروه از مومنان نیز اعلام برائت کرد. ( آل عمران آیه 28)
به هر حال شهروندان دولت اسلامی می بایست از دشمنان و مخالفان خویش برائت جویند و در صورت همراهی برخی از مومنان با دشمنان و مخالفان از این گروه نیز اعلام برائت جویند. این به آن معنا خواهد بود که در صورت ارتباط برخی از خودی ها با دشمنان و مخالفان می بایست به صراحت با این خودی های غیر خودی ارتباط را قطع کرده و از آنان اعلام برائت جست.( همان ) بنابراین تبیین و تعیین مرزها میان خودی و غیر خودی حتی در میان مسلمانان نیز ضروری است تا امکان هر گونه سوء استفاده از سوی دشمنان و مخالفان از این بخش از جامعه سلب شود و افرادی که با دشمنان و مخالفان ارتباط دارند خود را در وضعیت و موقعیتی بیابند که امت و جامعه از آنان ناخشنود باشند. با این روش می توان این گروه را تحت فشار قرار داد تا به باز سازی رفتار و منش خویش بپردازند.